-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

دکتر شریعتی

 

جملات عاشقانه و فوق العاده زیبا از دکتر شریعتی

 

اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود

 

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

 

اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند

اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم

 

اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم

 

اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم

 

اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند

 

اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…

 

اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود

ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید

 

اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

اگر عشق نبود
 

اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

 

اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت

من تو را دوست دارم و تو دیگری را و دیگریُ دیگری را و در این میان همه تنهاییم... 

پایان

 

مثل تموم قصه ها 

قصه ما هم به سر رسید  

مثل تموم عاشقا

عاشق ما هم به مقصود نرسید 

مثل تموم دل شکسته ها 

هادی ما فقط به غم رسید   

مثل تموم علاقه ها

نه ُکسی به گرد عشق هادی نرسید  

 

من دیوونه رو باش که ...

من دیوونه رو
باش که نفهمیدم تو بی رحمی
تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی
منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی بی احساسی
دروغ
بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی
من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو
تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو
من دیوونه رو باش واسه تو گریه می کردم
تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم
من دیوونه رو باش که به پای چشم تو سوختم
ولی بعد یه کم
بازی تو با من بد شدی کم کم
من دیوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم
باهات موندم ، باهات ساختم ، واست سوختم ،‌واست مردم
من دیوونه رو باش که به اخمای تو خندیدم
همش یک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چیدم
من دیوونه رو باش که به خوبیم عادتت دادم
شکستی
قلبمو اما ندیدی رنگ فریادم
من دیوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم
خوشی رو تو خودم کشتم ، ولی با چشم تو موندم
من دیوونه رو باش که کشیدم ناز چشماتو
چه قد تلخه بدون تو ، چه قدر سخته برام با تو
من دیوونه رو باش که خیال کردم تو مجنونی
تو حتی اسم مجنونم ، نه
آوردی ،‌ نه می دونی
من دیوونه رو باش که قد دنیا دوست دارم
نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بیزارم
من دیوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده
تو حرف عاشقونم رو شنیدی ، حاضر آماده
من دیوونه رو باش که نشستم منتظر ،‌رسوا
زدی تو زیر قولاتو ، گذاشتی باز
منو تنها
منو باش که نفهمیدم منو دیگه نمی خواستی
چه قدر دیوونه ای راستی ،‌چه قد دیوونه ام راستی
منو باش که با یه آهنگ می خواستم مهربونتر شم
زدی تیر و توی ذوقم نداشتی حوصله بازم
من دیوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم
چه قدر دیوونه تر چون باز ،
تو رو اینجا خطاب کردم
من دیوونه رو باش که ،‌درسته خیلی دیوونم
جهنم می رم اما نه ، کنار تو نمی مونم
اینم یه نامه ی ابری ، به امضای یه دیوونه
فقط بیچاره اون کس که ، یه عمر با تو می مونه
  

شاعر : مریم حیدر زاده

اگه گریه بزاره می نویسم

اگه گریه بزاره می نویسم
کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهمیدی نگو نه
تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ تموم شد
من و تو سهممون از عشق این بود
خوده تو حرمت عشق رو شکستی
بریدی آخره قصه همین بود

اگه مهلت بدی یادت میارم
روزایی رو که بی تو عینه شب بود
تمومه سهمت از دنیا عزیزم
بزار یادت بیارم یک وجب بود

بهت دادم تمومه آسمون رو
خودم ماهت شدم آروم بگیری
حالا ستاره ها دورت نشستن
منو ابری گذاشتی داری میری

بیا برگرد ازین بن بست بی عشق
بزار این قصه اینجوری نباشه 

آخه بذره جدایی رو چرا تو
چرا دستای تو باید بپاشه

خداحافظ نوشتن کاره من نیست
اخه خیلی باهات ناگفته دارم

اگه گریه بزاره می نویسم
اگه مهلت بدی یادت میارم

اگه گریه بزاره می نویسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهمیدی نگو نه
تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ تموم شد
من و تو سهممون از عشق این بود
خوده تو حرمت عشق رو شکستی
بریدی اخر قصه همین بود!!! 

یه قصه یه تکرار

یه نفر یه جایی

یاد یه امید واهی

یه نفر یه عاشق

یاد یه گل شقایق

یه نفر یه مجنون

یاد یه دل پرخون

یه نفر یه غمگین

یاد یه درد سنگین

یه قلب یه جای خالی

یاد یه زخمی نگاهی

یه قصه یه تکرار

یاد یه عشق بسیار

یه پسر یه هادی

یاد یه مجنون لیلی

یه دختر یه مریم

یاد یه معشوق بی رحم

یه بغض یه گوشه

یاد یه جای بوسه

یه گریه یه خنده

یاد یه خاطرات کهنه

یه دل یه شکست

یاد یه کسی که رفت

یه نگاه یه ببخشید

یاد اشک هایی که می دید

شاعر : هادی عاشق

یه دل دارم

یه دل دارم خدا داره
زمین داره ، هوا داره
میون دریای غمش
کشتی و نا خدا داره
یه دل دارم ترک داره
ترس و یقین و
شکداره
رو بام برفیش ، همیشه
یه دنیا بادبادک داره
یه دل دارم وفا داره
یه طاقی از طلا داره
تو بهترین جاش یه دونه
قصرو یه پادشا داره
یه دل دارم نگین داره
هوا داره ، زمین داره
تو دریای پر از غمش
قایق و سرنشین داره
یه دل دارم غصه
داره
قفلای سربسته داره
از اونا که میان می رن
یه عالمه قصه داره
یه دل دارم ، خیال داره
عین پرنده ، بال داره
زخمیه اما زخماشم
تماشا داره ، فال داره
 یه دل دارم درد داره
زمستون سرد داره
رنگ بهار و ندیده
خزونای زرد داره
یه دل
دارم شیشه داره
تبر داره ، تیشه داره
آرزوهایی که شاید
یه روزی وا می شه داره
یه دل دارم دعا داره
خوبی داره ، خطا داره
خودش می گه تو این زمون
این دل کجا بها داره
یه دل دارم صدا داره
شادی که نه ، بلا داره
یه جاش کویری یه جاش ابر
هر کدومو جدا
داره
یه دل دارم جونون داره
سرخی رنگ خون داره
عاشقه و خودش می گه
هر چی داره از اون داره
یه دل دارم دونه داره
لاله داره پونه داره
طفلکی فهمدیه که یه
صاحب دیوونه داره
یه دل دارم دیدن داره
دیوونگیش چیدن داره
جوریه حالش که فقط
یه دنیا
پرسیدن داره
یه دل دارم دریا داره
کویر داره ، صحرا داره
دنیای ما ، هیچه پیشش
واسه خودش دنیا داره
یه دل دارم ، بارون داره
لیلی داره ، مجنون داره
ناخونده توش زیاد میاد
اون همیشه مهمون داره
یه دل دارم سفر داره
خنده براش ضرر داره
گوش ندادن به تپشش
خیلی جاها خطر داره
یه دل دارم ، اگر داره
رو همه چی اثر داره
خودم تعجب می کنم
از همه چی خبر داره
یه دل دارم حباب داره
تشنه که می شم ، آب داره
گاهی یه چیزایی می گه
می گه بکن ، ثواب داره
یه دل دارم پری داره
ونوس و مشتری
داره
زیر پاهای اسم اون
فرشای مرمری داره
یه دل دارم اسیر داره
کارش یه جایی گیر داره
برای خاطرات من
صندوقی از حریر داره
یه دل دارم ماه داره
بیراهه و راه داره
اندازه ی ابرای سرد
دردسر و آه داره
یه دل دارم آتیش داره
تو ابرا قوم و خویش
داره
نه راه پس مونده براش
نه طفلی راه پیش داره
یه دل دارم رقیب داره
فراز داره ، نشیب داره
با اینکه آدم نشده
کلی درخت سیب داره
یه دل دارم که غم داره
یه عمره اونو کمداره
وقتی که رفته ، وقتی نیست
بی خود چرا بگم داره
یه دل دارم فقط دله
قایق عشقش تو گله
غروبا بیشتر می گیره
اما همیشه غافله
یه دل دارم اما می گه
غلط نوشتی ، ننویس
تو خیلی وقته که دادیش
اونیو که حالا پیش تو نیس
راس می گه ، عاشقم دیگه
عاشق و کلی بی حواس
اصن یادم نبود که دل
پیش خودم نیست و کجاس
خلاصه که
اون لغتی
که یکیه با دو تا حرف
چیزیه که نداشتنش
بیشتر واست می کنه صرف
از ته دل ، نه ، نمی گم
ولی اگر که دل نبود
دروغ چرا ، تو دنیامون
انقدر غم و مشکل نبود
پیش روی دلم می گم
توهین نباشه به دلا
خوش به حال بی خیالا
خوشا به
حال عاقلا 

 

شاعر : مریم حیدرزاده