دوستان...
در این شبها که تاریک و ظلمانیست
تک پنجره ای برای دیدار یار باقیست
کور سویی از نور می تابد غمی نیست
همین یک رشته از نور برای دیدنش کافیست
اگز این تک پنجره بسته شود
گرچه عطرش در فضا جاریست...
ولی این آغاز مرگ من در تنهاییست
خدایا این عشق رویایست
خدایا لبخندش جادویست
خدایا قلبم نورانیست
خدایا هنوز امیدی باقیست
نگو که تقدیر من غم و تنهاییست
شاعر : هادی عابدین
سلام
درباره ی احساسی که تجربه ش نکردم نمی تونم نظر بدم
ولی قشنگ بود