تو را قسم به لحظه لحظه های عاشقی
به تپیدن های قلبم به این دیوانگی
تو را قسم به مرگ عاشقانه ی برگهای پاییزیی
به عشق جاویدی که روزی بین ما می دیدی
تو را قسم به دل سوخته ی شمع و غم پروانه
به زبانه های عشق شمع در فراق پروانه
تو را قسم به ترانه های باد که می خواند مستانه
به سرود کبوترهای عاشق این عاشقان بی لانه
تو را قسم به تیشه های شیرین فرهاد بر کوه جانانه
به مردن یک مرد عاشق مجنون در فراق لیلی غریبانه
تو را قسم به عشقمان اگر هنوز عشقی مانده
به خاطراتی که هنوز از ما به جا مانده
تو را قسم به روح گل سرخ و داغ شقایق
به لحظه های در گذر این عشق و دقایق
به موجی که ساحل را در آغوش می کشد
به قلبی که انتظار تو را می کشد
برگرد
شاعر : هادی عاشق
من از تو دل نمیبرم
اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تورا
به خاطرات بسپرم
هنوزهم خیال کن
کنار تو نشسته ام
منی که درجوانی ام
به خاطرت شکسته ام
نیامدی و سالها
نظر به جاده دوختم
بیا ببین که بی تو من
چه عاشقانه سوختم
رفیق روزهای خوب
رفیق خوب روزها
همسشه ماندگار من
همیشه در هنوز ها
صدابزن مرا شبی
به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را
بدون من شناختی.