عاشقان من داستان مجنون را از برم هنوز
چون خود همداستان او و عاشقم هنوز
همچو فرهاد شیدا و سرگشته ام هنوز
در کندن این کوه فاصله استوارم هنوز
اگر به دیار بد عهدان می رود یارم هنوز
در پی اش بر اسب امید سوارم هنوز
اگز دل من بشکسته از یار است هم هنوز
در شکسته های دل هم با یار شریکم هنوز
اگر در دام تاریک شب گرفتار است مه رویم هنوز
خورشید گرم عشق طلوع می کند هم هنوز
اگر عاشقی را هوس می کشد هم هنوز
از صف مدعیان عشق جدا ایستاده ام هنوز
گرچه مست عطر شاخه های گل مریمم هنوز
ولی همنشین هنوزهای عشق توام مریمم هنوز
آری مریم من دل خسته هنوز هم شاعرم هنوز
چون تو را با دل گم کرده و پیدا نکرده ام هنوز
شاعر : هادی عابدین
شاخه گل سرخم پژمرد
قلب عاشقم دیگر مرد
آنکه می پروردمش به رنج
تو نقشش را می زدی بر ترنج
آنکه می خواندیش تنها گنجم
کنار آن شاخه گل مریم
آنکه بود نزدیک آن سرو صبر بلند
در ته دره ی سرخ قلبم
آنکه زیباتر از آن کس ندید
می تابید بر آن روزی آفتاب امید
ای عجب ای داد نیاوردیش به یاد
آری عشق را می گویم
شاخه گل سرخم پژمرد
قلب عاشقم دیگر مرد
شاعر : هادی عابدین
از آن می ترسیدم و آخر آن شد
تقدیر بر قلب عاشقم غالب شد
قدحی که از می عشق پر می کردم همی
آخر بشکست و همه می بر خاک شد
در شهر عشق دل حاکم است ولی
در عجبم یار با عقل هم داستان شد
یار ما با بد عهدی ایام همراه گشت
آن همه مهر و علاقه همه بر باد شد
عمر مجنون در فراق لیلی خزان گشت
آن مه شیرین لب همنشین خسرو و شاه شد
آری تقدیر منه سرگشته ی مجنون
آخر غم عشق و دوری یار شد
شاعر : هادی عابدینمریم ، زیباترین گل بهاره
عشقش پیش من یادگاره
دلم پر از شکوفه های مریمه
و نبودش آغاز مرگمه
مریم ،عاشقانه ترین واژه
هنور دل دوسش داره
هنوزم طفلی دل امیدواره
هنوز به یادش بی تابه
مریم، زیباترین رویا
کسی که بی او شدم تنها
درد دل می کنم با غمها
به یادش روزها و شبها
شاعر : هادی .عابدین
وقت آغاز ایام آشنایی
وقتی دل تو پره از مهر و آهی
می آید روزهای سخت
فصل سرد جدایی
وقتی دل نداره جز عاشقی کاری
وقتی دل ، عادت داره به نگاهی
فکر نمی کنی که دارد پایانی
روزهای خوش بهاری
وقتی محو تماشای یاری
وقتی سرگرم با خاطره هایی
خبر نداری که غیر دوری
نداری روزی راهی
آری تو درگیر بازی روزگاری...
شاعر : هادی عابدین
جدایی
بسی لیلی و مجنون دارد جدایی
بسی دل پر ز خون دارد جدایی
عاشق یک آرزو دارد جدایی
ولی بسیار عاشق دارد جدایی
بغض ُ گریه های شبانه دارد جدایی
عشق و معشوق و عاشق دارد جدایی
غم و بی قراری ها را دارد جدایی
تو و خاطره ها را دارد جدایی
بی تو و با یادت ماندن را دارد جدایی
بین ما فاصله انداختن را دارد جدایی
در فراق یار بودن را دارد جدایی
پشت دیوار آرزو مردن را دارد جدایی
نوای کجایی یار کجایی یار دارد جدایی
امان از جدایی امان از جدایی دارد جدایی
شاعر : هادی عابدین
خدا هم اینو می دونه
که برای من دیوونه
دیگه این دنیای وارونه
بدون تو مثل زندونه
دیگه هادی هم مجنونه
به یاد مریم می مونه
گرچه لبش خندونه
ولی دل شکسته و داغونه
دلش دریای پرخونه
آخه دلبستن آسونه
ولی دل کندن عاشق
مثل دادن جونه
شاعر :هادی عابدین