-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

نامه ی یک متهم

شاکی پرونده سلام ، درسته من متهمم
حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم
چه ذوقی کردم ، شنیدم گفتی شکایت می کنی
اما دلم گرفت که گفتی : تو منو اذیت می کنی
من تو رو اذیت می کنم ، منی که می میرم برات
منی که تندی می شکنم زیر تولد نگات
تو حکم من نوشته بود ، طبق مواد یک و بیست
تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست
معلومه عاقلانه نیست ، عاشق که عاقل نمی شه
ولی با این جواب من که حکمی باطل نمی شه
شاکی محترم ، گلم ، بگو که زندونیم کنن
بگو پیش پای چشات ، یک شبه قربونیم کنن
بگو به افتخار تو ، بیان منو دار بزنن
علت دیوونگیمو ، تو کوچه ها جار بزنن
بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن
عکسای زیبا ی تو رو ولی اینجا و اونجا ، نندازن
آخه حسودی می کنم ، بفهمن این راز و همه
 فردا تقلب کنن از جنون این متهمه
 دوس ندارم زیبای من از هر کسی شاکی باشه
متهم اون نباید تو کره ی خاکی باشه
شاکی من ، قانون می گه : به هر کی رو کنه جنون
چون قانونو نمی شناسه ، دیگه نه تنبیه و نه اون
متهمت ، اما می خواس ، شامل این بندا نشه
به خاطر همین داره ،بارای عقلو می کشه
نشسته تنها ، این گوشه ، بدون حامی و وکیل
کلی خوشش اومده از عشق تو و جرم و دلیل
خوب می دونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو
می چینه از لبای تو گلای سرخ خنده رو
درسته که عاشقتم ، اما مگه من دیوونم
خنده رو از تو بگیرم ، که بی چشات نمی تونم
خلاصه که شاکی ماه ، صاحب پرونده ی من
خاطره ی گذشته هام ، مالک آینده ی من
متهمت قصدی نداشت ، عاشقیشو به دل نگیر
فقط اونو قبول بکن ، به چشم مجرمی اسیر
اینجا وکیلی نمی یاد که بگه من جنون دارم
چون اگه آزادم کنن ، باز سرتو درد می یارم
شاکی نازنین من ، مزاحمت شدم ، ببخش
 مثل تمام لحظه ها ، بتاب و آروم بدرخش
متهمت قول می ده که دیگه به تو نامه نده
درسته دیوونس ولی موندن رو قول بده
فک نکنی نامه ی من شده مثل دفاعیه
شاکی گل ، نشون ندی این مدرک و به قاضیه
نشون بدی اونم می گه به خاطر درد جنون
متهمت گناه داره ، بگذر از اتهام اون
ولی تو این کار و نکن ، می خوام اسیری بکشم
تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم
فدای چشمات که تو نور ، هطار و صد رنگ می شه
زرد پاییزی می پوشی ، چشات چه خوش رنگ می شه
راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس
نمی گم اما ، نمی یام ، بیرون از این رخت و لباس
به شاکی مثل گلم، از منی که متهمم
زیبا جون اشکال نداره ، امضا کنم که هادیم ؟
هادی دیوونه ی تو ، یازده آبان و یه روز
 جرم من افتخارمه ، به قاضیم می گم هنوز
یادت باشه لحظه ی صدور حکم ، تو محکمه
دلت نسوزه ، نگذری از تقصیر متهمه
شاکی هیچ کس نشو ، فقط اینو ازت می خوام
فدای شاکی گل و جرم جنون و اتهام
الهی دروازه ی بخت ، به روت همیشه وا بشه
دست به خاکستر بزنی ، الهی که طلا بشه
متهم هر چی ردیف ، ردیف پنج و دو و سه
نمی ذارم تو عاشقی ، کسی به گردم برسه

شاعر : مریم حیدر زاده

نمی ذارم

نمی ذارم تو رو از من بگیرن
حتی تو عالم عکس و نقاشی
روی پیشونی سر نوشتته
تو باید فقط مال خودم باشی
 نمی ذارم که تو رو بدزدنت
جای تو فقط روی چشمای منه
توی فال من فقط اسم تو
کسی که چشاش مث تو روشنه
نمی ذارم اینهمه خاطرمون
پنهونی کنج یه خورجین بمونه
قسمت طالع تو سفر بشه
واسه من یه درد سنگین بمونه
 نمی ذارم اونا که کم عاشقن
من و از خیال تو جدام کنن
نمی ذارم تو بری که آدما
همشون با سرزنش ، نگام کنن
نمی ذارم توی خلوتت کسی
بیاد و با شادی با تو دست بده
اون باید لذت این دست دادنو
به من و خاطره ی تو پس بده
نمی ذارم کسی جز خودم یه روز
با تو و با رویاهات کنار بیاد
تازه از تولد تو حق داره
توی هر پس کوچه ای بهار بیاد
نمی ذارم که نوازش کسی
شب ناز مژه هاتو خواب کنه
نمی ذارم خونه ی آرزمو
کسی با اومدنش ، خراب کنه
نمی ذارم یه غریبه با نگاش
پادشاه دل بی ریات بشه
من می خوام خودم عاشقت کنم
نمی ذارم که کسی عاشقت بشه
نمی ذارم به بهونه ی کسی
عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره ، دیگه ، زیبای منی
با یه دنیا اعتماد و خاطره
نمی ذارم تو رو صیدت بکنن
نمی ذارم که تو از پیشم بری
ولی توی سرنوشتم ، می بینم
تو نمی مونی پیشم ، مسافری
نمی ذارم جای من کسی شبا
بالای سرت لالایی بخونه
نمی ذارم دلی که مال منه
پیش بیگانه امانت بمونه
این نذاشتن چه قدر خوبه ، ولی 

آخه من که اختیاری ندارم
تصمیمها رو همیشه تو می گیری
من چه جوری می تونم که نذارم
تازگی خیلی سفارش می کنی
می گی کم کم دیگه وقت رفتنه
زیبا جون تو می خوای از پیشم بری ؟
از تو انقدر فقط سهم منه ؟
نمی خوای جواب بدی من می دونم
داشتن زیبا یه کار ساده نیست
هادیت شرایط و لیاقتش
واسه ی یه مژتم آماده نیست
ترس رفتنت دیوونم می کنه
ولی این دیوونه که کاره ای نیست
زیبا چش به رات می مونم همیشه
تنها دل خوشیم اینه ، چاره ای نیست 

 

شاعر : مریم حیدر زاده