-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

عادت دیرینه

امشب تصویر تو را درخیالم نقاشی می کنم 

دوباره بر خوش باوریم پافشاری می کنم 

با صدای پای تو در کوچه های باورم  

دوباره یاد تو را در دل شکوفا می کنم 

با دو بال خیال به رویا پرواز می کنم  

تو را در آنجا جستجو می کنم 

به جستجوی تو پرنده ها را روانه می کنم 

تو را از ستاره ها طلب می کنم 

ستاره ها ماه را معرفی می کنند! 

تو را با هزاران ماه عوض نمی کنم  

بیدار می شوم و خواب را رها می کنم 

نام تو را صدا می زنم 

کنارم بودنت را آرزو می کنم 

دوباره نیستی و من تنها مانده ام 

در فراق تو گریه می کنم 

دوباره عادت دیرینه را تکرار می کنم...  

شاعر:هادی .ع

سفر

میگی تنها نرو عزیر مسافرم 

میگم تنها که نیستم 

همرام دعای تو رو دارم  

میگی امیدم 

سنگ صبورم  

تپش های دلم  

رو برات صدقه می دم 

می گم خوب مهربونم 

ای که پیش توست قلب و وجودم

خاطره هامو پیشت می زارم  

می گی کاش می شد یک موجم 

از دریا برات بچینم  

می گم برات سوغات می یارم 

تا روح تشنه ات رو سیراب ببینم  

می گی زود بیا نازنینم 

نمی خوام تنها بمونم  

می گم باشه یار مهربونم...

شاعر : هادی عابدین

قاصدک

قاصدک به خورشید بگو...

روزگاری است که در شهر ما همه کور و کرند...

عشق را نمی فهمند و دل را می خرند...

اینجا عاشقان خیلی کمند...

اینجا بدی ها حاکمند.... 

نوشته ی هادی عابدین

وقت رفتن

گفتمش بی تو چه می باید کرد 

عکس رخساره ی ماهش را داد  

گفتمش همدم شبهایم کو 

تاری از زلف سیاهش را داد 

وقت رفتن همه را می بوسید 

به من از دور نگاهش را داد 

یادگاری به همه داد و به من 

انتظار سر راهش را داد 

زیر درخت آرزو

زیر درخت آرزو

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه
می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم
می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم
می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی
امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه
اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن
راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه
ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم
شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم
ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم
به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی
اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی
تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی
نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها

شاعر : مریم حیدرزاده

دیوونتم،

شب شده ساکته دوباره خونه
میگرده دل دنبالِ یک بهونه
میگرده باز گنجه خاطراتو
پیِ یه حرف ناب و عاشقونه
عکس تو رو باز میذاره روبروش
که تا تهِ شب واسه تو بخونه
دلم تو التهابه که چه جوری
قدرِ چشای نازتو بدونه
تو عصری که قحطیِ عطر یاسه
اما به جاش دوسِت دارم گرونه
کافیه اسمتو یه جا ببینم
تا حس شعرم بزنه جوونه
من نمیتونم بگم اندازه شو
اینو فقط شاید خدا بدونه
محاله که عشق ما رو ندونن
برو سوال کن از گُلای پونه
اگه بخوان خیلی کم از تو بگن
میگن همون که خیلی مهربونه؟
بیخبری تو ولی از حالِ من
میندازم اینو گردنِ زمونه
چقد حسودیم میشه وقتی همه
بهم میگن دلِ تو پیش اونه؟
من خودمو باز میزنم به اون راه
میگم بیارید واسه من نشونه
اما تا کی فریب بدم دلم رو
اون داره کلّی آدرس و نشونه
مهم ولی تویی که اسم نازت
با من یه جایی پشت آسمونه
اونا نمیدونن ستاره هامون
دوتاس ولی توی یه کهکشونه
اینو بخون تا دوباره بدونی
دیوونتم، دیوونتم، دیوونه 

شاعر : مریم حیدرزاده

انتظار

واسه دوباره دیدنت  

دلم نشسته بی قرار 

شکفته تو نگاه من 

شکوفه های مریم از انتظار