-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

خدا نگهدار عاشقان

 

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش 

بیرون  کشید باید از این ورطه رخت خویش 

خواهی که سخت دست حهان بر تو بگذرد 

بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش  

ای عاشقان همچو حافظ غریب در ره عشق 

زهر هجری چشیده ایم زجور معشوق خویش  

 

خدا نگهدار عشق و عاشقی

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 20 خرداد 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما

مینای خاموش یکشنبه 31 مرداد 1389 ساعت 09:27 ق.ظ

نمی خواهم چنان بی نیاز باشم که تصور کنم خود به تنهایی می توانم راه پیش ببرم .یا چنان آزاد که نیازی نداشته باشم تا زندگی را با دیگری تقسیم کنم .و نمی خواهم چنان بر خود مسلط باشم که نگویم خواهان توام و همیشه دوستت دارم.

از لطفی که به من دارید ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد