عاشقان من داستان مجنون را از برم هنوز
چون خود همداستان او و عاشقم هنوز
همچو فرهاد شیدا و سرگشته ام هنوز
در کندن این کوه فاصله استوارم هنوز
اگر به دیار بد عهدان می رود یارم هنوز
در پی اش بر اسب امید سوارم هنوز
اگز دل من بشکسته از یار است هم هنوز
در شکسته های دل هم با یار شریکم هنوز
اگر در دام تاریک شب گرفتار است مه رویم هنوز
خورشید گرم عشق طلوع می کند هم هنوز
اگر عاشقی را هوس می کشد هم هنوز
از صف مدعیان عشق جدا ایستاده ام هنوز
گرچه مست عطر شاخه های گل مریمم هنوز
ولی همنشین هنوزهای عشق توام مریمم هنوز
آری مریم من دل خسته هنوز هم شاعرم هنوز
چون تو را با دل گم کرده و پیدا نکرده ام هنوز
شاعر : هادی عابدین
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
وقتی دلی برای دلی تنگ میشود
سلام.وبت قشنگه.دوس داشتی بهم سربزن...اقای عاشق