-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

-<@ღ مریم پاییزی من ღ@>-

به اسمت می رسم،می لرزه قلبم، نمی دونی چه حالی داره بی تو

باور نمی کنم که به آخر رسیده ایم

باور نمی کنم که به آخر رسیده ایم
شاید که ناشیانه به باور رسیده ایم

این سرنوشت شوم نفس گیر ما دوتاست
مایی که ابترانه به کوثر رسیده ایم!

گفتند کارد دسته ی خود را نمی برد
پس ما چگونه تا تهِ خنجر رسیده ایم؟

شب از شکوه تلخ زمستان شروع شد
روزی که برف آمد و ... بگذر،رسیده ایم

شانه به شانه پشت سر ناخدای گیج
در یک خلیج منگ به بستر رسیده ایم

حالا درست زیر نفس های آسمان
پشت در قفس به کبوتر رسیده ایم!

بانوی من ! دیار غزل بوسه دور نیست
یک پیچ پر تلاطم دیگر رسیده ایم

لطفا فقط زمان نفس های عاشقی
باور نکن که ساده به آخر رسیده ایم ...  

شاعر : حامد بهاروند

نظرات 3 + ارسال نظر
دختران کلیکی پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.clickwoman.blogsky.com

سلام دوست عزیز سایت ما بروز شد
شما را به وبلاگ دختران کلیکی دعوت می کنم
وان شا الله حداقل 1 مورد از مطالب ما برای شما سودمند ومورد توجه باشد
بسیار علاقمندیم وبلاگمان را پیوند بزنید تا دیگران را از محبت وما را از دوستی خود بی نصیب نگزارید
موفق باشید
.:مدیر وبلاگ عسل:.
عنوان :دختران کلیکی
http://www.clickwoman.blogsky.com

مهدی جمعه 10 مهر 1388 ساعت 01:34 ق.ظ

حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمی گیرم
دلم از کسی گرفته که می خوام براش بمیرم
باز سرنوشت و انتهای آشنایی
باز لحظه های غم انگیز جدایی
باز لحظه های ناگزیر دل بریدن
باز هم آخر راه و حس تلخ نرسیدن
...

مریم سه‌شنبه 21 مهر 1388 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.yekdelebarani.blogsky.com

خوش به حال مریمت که واسش این وبلاگو درست کردی
کاش بهم برسید

چرا شما به وبلاک من نمیاین؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد