-
خبر
سهشنبه 15 اردیبهشت 1388 15:32
ای دل مگر خبر نداری تو دیگه مریم نداری تا کی چشم انتظاری دیدی تموم نشد جدایی تا کی به یادش می یاری دیگه نمی یاد روزای بهاری بین تو و اون یک فاصله ی خالی جز فراموشی مگه مونده راهی ای دل برو به فکر چاره باش دیگه مریم نیست و رویاهاش تو موندی و خاطره هاش تو و روزگار و غصه هاش شاعر : هادی .ع
-
این روزا
سهشنبه 8 اردیبهشت 1388 15:14
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه گردای رو آینه فقط غم زندگیه این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه این زوزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه این روزا آسمونمون پر از شکسته بالیه جای نگاه عاشقت باز...
-
تو
یکشنبه 6 اردیبهشت 1388 15:37
تو پاکی مثل شبنم چکیدی رو گل مریم اومدی تو سرنوشتم مثل بارون آروم و نم نم خورشید قصه هامی مانا ترین خیالی حالا که دیگه نیستی انگار آرزویی محالی کاشکی بیای یه روز دوباره این تنها آرزوی یاره هادی چاره ای نداره فقط به دیدنت امیدواره ... شاعر :هادی عابدین
-
آینه
شنبه 5 اردیبهشت 1388 14:27
کاش من آن آینه بودم که تو می بینی در آن خود را و می دیدم هر صبح تو را دور از نگاه بعضی آدم ها و تو می دیدی در من خود را کاش من آن آینه بودم مست از برق نگاهی و مجنون این همه پاکی جادو شده از لبخند و از دیدن تو خرسند کاش من آن آینه بودم و تو گاهی می کشیدی بر رخسارم دست مهری و بدرقه می کردی غبارهای زمان را و مهمان می...
-
تک پنجره
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1388 14:50
دوستان... در این شبها که تاریک و ظلمانیست تک پنجره ای برای دیدار یار باقیست کور سویی از نور می تابد غمی نیست همین یک رشته از نور برای دیدنش کافیست اگز این تک پنجره بسته شود گرچه عطرش در فضا جاریست... ولی این آغاز مرگ من در تنهاییست خدایا این عشق رویایست خدایا لبخندش جادویست خدایا قلبم نورانیست خدایا هنوز امیدی باقیست...
-
وداع
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1388 14:44
خداحافظ پری چهره دیگه رفتم نکن گریه خداحافظ دلم غمگین روی اون دردی سنگین خداحافظ کمی تردید دارم هنوز ولی امید خداحافظ رویای خوبم دوسم داشتی می دونم خداحافظ دلی خسته است تو می دونی دل شکسته است خداحافظ چشام خیسند دیگه تو رو نمی بینند خداحافظ بی تو می میرم ولی خداحافظی می گم... که وقتی من دیگه نیستم خدا حافظت باشه گرچه...
-
عادت دیرینه
شنبه 29 فروردین 1388 14:32
امشب تصویر تو را درخیالم نقاشی می کنم دوباره بر خوش باوریم پافشاری می کنم با صدای پای تو در کوچه های باورم دوباره یاد تو را در دل شکوفا می کنم با دو بال خیال به رویا پرواز می کنم تو را در آنجا جستجو می کنم به جستجوی تو پرنده ها را روانه می کنم تو را از ستاره ها طلب می کنم ستاره ها ماه را معرفی می کنند! تو را با هزاران...
-
سفر
پنجشنبه 27 فروردین 1388 14:56
میگی تنها نرو عزیر مسافرم میگم تنها که نیستم همرام دعای تو رو دارم میگی امیدم سنگ صبورم تپش های دلم رو برات صدقه می دم می گم خوب مهربونم ای که پیش توست قلب و وجودم خاطره هامو پیشت می زارم می گی کاش می شد یک موجم از دریا برات بچینم می گم برات سوغات می یارم تا روح تشنه ات رو سیراب ببینم می گی زود بیا نازنینم نمی خوام...
-
قاصدک
چهارشنبه 26 فروردین 1388 15:38
قاصدک به خورشید بگو... روزگاری است که در شهر ما همه کور و کرند... عشق را نمی فهمند و دل را می خرند... اینجا عاشقان خیلی کمند... اینجا بدی ها حاکمند.... نوشته ی هادی عابدین
-
وقت رفتن
یکشنبه 23 فروردین 1388 14:56
گفتمش بی تو چه می باید کرد عکس رخساره ی ماهش را داد گفتمش همدم شبهایم کو تاری از زلف سیاهش را داد وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد
-
زیر درخت آرزو
یکشنبه 23 فروردین 1388 14:34
زیر درخت آرزو می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف...
-
دیوونتم،
شنبه 22 فروردین 1388 15:27
شب شده ساکته دوباره خونه میگرده دل دنبالِ یک بهونه میگرده باز گنجه خاطراتو پیِ یه حرف ناب و عاشقونه عکس تو رو باز میذاره روبروش که تا تهِ شب واسه تو بخونه دلم تو التهابه که چه جوری قدرِ چشای نازتو بدونه تو عصری که قحطیِ عطر یاسه اما به جاش دوسِت دارم گرونه کافیه اسمتو یه جا ببینم تا حس شعرم بزنه جوونه من نمیتونم بگم...
-
انتظار
پنجشنبه 20 فروردین 1388 14:36
واسه دوباره دیدنت دلم نشسته بی قرار شکفته تو نگاه من شکوفه های مریم از انتظار
-
هجران
سهشنبه 18 فروردین 1388 14:29
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی فکرت فتاده در سر وای از روز آشنایی وای از شب فراق و اندوه بی تو ماندن دل کندن از تو دلبر دارد چه ماجرایی گر شام هجر و دوری هرگز سحر ندارد ماه تو در شب دل دارد چه دل ربایی ای نازنین گل من گفتی خداحافظ اما با یاد تو گردد مرغ دلم هوایی
-
اولش
سهشنبه 18 فروردین 1388 14:22
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه یا که دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه اما نه گذشت و دیدم که دلم دیوونه تر شد به تو گفتم و دل تو از قصه ی من با خبر شد
-
غم
دوشنبه 17 فروردین 1388 16:05
روحی که در درد پخته شود آرام می گیرد احساسی که در هیچ گوشه ای از هستن آرام نمی تواند یافت آرام می گیرد کسی که می داند کسی از راه نخواهد رسید به یقین می رسد . غم هنگامی بی آرامت می کند که دلواپس شادی هم باشی...آرامش غمگین ! ..سکوت بر سر فریاد ! ...سکونت گرفتن در طوفان ! نوشته ی دکتر علی شریعتی .هبوط